Document Type : Research Article
Authors
1 Dept. of Mining and Metallurgy, Amirkabir University of Technology, Tehran, Iran
2 Dept. of Mining, Geophysics & Petroleum Shahrood University of Technology, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
خصوصیات تودهسنگها در مقیاس بزرگ اغلب از طریق اندازهگیریهای مستقیم به دلیل هزینه گزاف، زمانبر بودن و محدودیت نتایج آزمونهای برجا در دست نیست. از طرف دیگر، پیشبینی رفتار تغییرشکل تودهسنگ درزهدار به وسیله مدلسازی عددی به منظور مطالعه تاثیر بارگذاری، رفتار ماده، درزهها و تودهسنگ مفید واقع شده و کاربردهای امیدبخش بسیاری دارد.
مدلسازی پاسخ تودهسنگ درزهدار به دلیل وجود ناپیوستگیهای ذاتی و خواص مکانیکی وابسته به هندسه، امر بسیار مهم و چالش برانگیزی است. هنگامی که تعداد درزهها در یک مدل افزایش مییابد، تعریف صریح تمامی آنها دشوار و حتی در برخی از موارد غیرممکن میگردد. علاوه بر این، اندازه یک مدل ناپیوسته به دلیل وابستگی مجزاسازی عددی به فاصلهداری و جهتیابی درزهها، با افزایش تعداد درزههای مدل به طور چشمگیری افزایش مییابد. از اینرو، مدلهای محیط پیوسته معادل را میتوان به عنوان جایگزین مدلهای ناپیوسته در تحلیل تغییرشکل تودهسنگهای درزهدار به کار گرفت.
راهحلهای تحلیلی فرم دقیق بسیار خلاصه و ساده هستند و اغلب برای حالتهایی که سیستم هندسی درزهها منظم، متعامد و کاملأ پیوسته باشد، قابل استفاده اند. این راهحلها برای درزههای نامنظم موجود در طبیعت نمیتوانند به کار گرفته شوند. تنها استثنا در این نوع تحلیلها، تئوری تانسور شکاف است که برای پیدا کردن خواص ناهمسانگردی کشسانی سیستمهای درزهداری نامنظم که دارای خواص مکانیکی، جهتیابی، ابعاد و اندازههای مختلف هستند، به کار برده میشود[1].
تلاش برای یافتن راههای تحلیلی در ارزیابی خواص معادل تودهسنگهای درزهدار تاریخچهای طولانی دارد و چندین روش تحلیلی برای حالتهای هندسی ساده درزهداری همچون سنگهای دارای لایهبندی ]2[، مجموعه درزههای شطرنجی شکل ]3[، تودهسنگهای با درزههای متعامد ]4[، صفحات لایهبندی ارتورومبیک ]5[، درزههای تصادفی ]6[ و تودهسنگ به شدت درزهدار [7] ارایه شده است. تحقیقاتی توسط آمادیی و گودمن با هدف ارایه رابطهای ساختاری برای تشریح رفتار غیرخطی یک حجم همگن ناهمسانگرد ناپیوسته از سنگ که دارای حداکثر سه دسته درزه متعامد است، انجام گرفت. در این مدل فرض بر این است که سنگ بکر رفتار الاستیک خطی و حداکثر تا 3 صفحه تقارن متعامد موازی دسته درزهها داشته باشد [4]. در ادامه تحقیقات مذکور، هوانگ و همکاران ثابتهای ساختاری را مبتنی بر فرمولاسیون محیط پیوسته برای تودهسنگهای حاوی سه دسته درزه متقاطع استنتاج کردهاند. آنها سختیهای نرمال و برشی و فاصلهداری ثابتی را برای دو دسته درزه متقاطع در نظر گرفتند [8]. ژانگ جهت تعیین خواص تغییرشکل الاستیک یک تودهسنگ به شدت درزهدار، یک روش متوسطگیری هندسی ساده پیشنهاد کرد. فرض وی بر این است که تمامی دسته درزهها دارای فاصلهداری، سختی نرمال الاستیک و سختی برشی یکسان بوده و نقش هر دسته ناپیوستگی در ماتریس نرمی تودهسنگ تنها به جهتیابی آن وابسته است [7].
روش دیگری که به منظور مطالعه غیرمستقیم رفتار تودهسنگ مورد استفاده قرار میگیرد، روش عددی است. در این روش با ترکیب خواص مقاومتی و تغییرشکل سنگ بکر و درزهها، رفتار متناظر تودهسنگ محاسبه میشود. این روش اجازه مشارکت هر نوع شبکهای از درزهها (از جمله شبکه شکستگی مجزا) را در تودهسنگ داده و همچنین برهمکنش بین درزهها و سنگ بکر را نیز در نظر میگیرد. روشهای المان محدود و تفاضل محدود از پرکاربردترین روشهای عددی محیط پیوسته در زمینه مطالعه رفتار مکانیکی ژئومتریالها شناخته میشوند. با این وجود، در کاربرد این روشها، مشبندی المان محدود ساختارهای حاوی درزههایی با چگالی بالا، یکی از اساسیترین مشکلات در راه مدلسازی صحیح است[9]. از طرف دیگر، روش المان مجزا به دلیل مزیتش در مدلسازی صریح هندسه شبکه ناپیوستگی و مدلهای رفتاری شکستگیها و سنگ بکر، شیوهای قدرتمند برای تحلیل تنش تودهسنگهای بلوکی درزهدار است [10]. کریستنسن و همکاران [11] خواص مقاومتی و تغییرشکل مواد سنگی را با استفاده از شبیهسازی عددی آزمونهای آزمایشگاهی سه محوره، تک محوره و کششی در محیط نرمافزار UDEC مورد مطالعه قرار داده و پارامترهای معادل معیارهای شکست موهر کولمب و هوک براون را برای این مواد به دست آوردند. آنها بیان میکنند که مقایسه نتایج عددی و آزمایشگاهی از روند مشابهی برخوردار هستند. کولاتیلاک و همکاران در سال 1993 به بررسی و تعیین پارامترهای دگرشکلپذیری تودهسنگ با درزههای محدود در سه بعد پرداختند [12]. آنها روشی برای مطالعه تاثیر هندسه شبکه شکستگیها از جمله چگالی درزهداری، ابعاد درزهها و جهتگیری آنها تحت عنوان مولفههای تانسور شکستگی ارائه دادند. در این روش درزههای مصنوعی ساخته شدند که از تقاطع با درزههای واقعی بلوکهای مجزا را تشکیل میدادند. بیدگلی و همکاران [13] یک روش عددی سیستماتیک دو بعدی برای پیشبینی مقاومت و تغییرشکلپذیری سنگهای درزهدار با استفاده از روش اجزای مجزا را در ادامه کارهای انجام شده توسط مین و جینگ [14] و باغبانان [15] ارائه کردند. آنها بیان میکنند که اگر ابعاد مدل کوچکتر از ابعاد حجم معرف اولیه[i] تودهسنگ مورد مطالعه باشد، نتایج نشاندهنده تاثیر شگرف مقیاس مدل تحت مطالعه بر رفتار مقاومتی و تغییرشکل سنگهای درزهدار خواهد بود و هنگامی که ابعاد مدل به مقدار حجم معرف مورد نظر میرسد این تغییرات حداقل میشوند. وو و کولاتیلاک [16] از 3DECبرای تعیین حجم معرف و خواص مکانیکی و تحلیل تنش تودهسنگ واقع در ساختگاه سدی در چین استفاده کردند. آنها از تئوری تانسور شکاف برای ترکیب تأثیر تعداد دسته درزهها، شدت و توزیع جهتیابی و اندازه دسته درزهها بهره گرفته و از روشی که کولاتیلاک پیشنهاد کرده بود برای تعیین ابعاد حجم معرف استفاده نمودند. جیان پینگ و همکاران [9] از روش المان محدود برای مطالعه اثر مقیاس و خصوصیات ناهمسانگرد مقاومت فشاری تک محوره و مدول تغییرشکل تودهسنگهای درزهدار استفاده کردند و نتیجه گرفتند که برای هر تودهسنگ یک کرنش بحرانی وجود دارد که عمدتاً توسط مقاومت فشاری تکمحوره آن کنترل میشود. آلشکان و همکاران[17] روشی برای پیشبینی مقاومت و تغییرشکلپذیری تودهسنگهای درزهدار با استفاده از UDEC ارائه کردند. آنها تودهسنگ را به عنوان مجموعهای از بلوکهای تغییر شکلپذیر مدلسازی کردند که میتواند به عنوان یک ماده دستنخورده عمل کند و یا در امتداد یک ناپیوستگی از پیش تعیینشده بلغزد. لقایی و همکاران [18] از روش عددی برای تعیین تانسور ثابتهای الاستیک و حجم معرف اولیه بر اساس تغییرشکلپذیری و مقاومت تودهسنگ حاوی شکستگیهای نامنظم و تصادفی در سه بعد استفاده کردند.
هدف از مطالعات انجامشده در زمینه روشهای تحلیلی، اغلب بررسی تاثیر فراوانی و جهتیابی دسته درزهها بر روی مقاومت و تغییرشکل آنها بوده است. هر چند این مطالعات نتایج ارزشمندی ارایه نموده است، اما به دلیل مفروضات اولیه شامل سادهسازیهایی میشوند. به عنوان مثال، الگوی درزهداری متعامد مورد استفاده در این مدلها بیان میکند که میتوان از تقاطع بین دسته درزهها صرفنظر نمود. از طرف دیگر، هیچیک از مطالعات عددی تا کنون به بررسی میزان صحت نتایج مدلهای محیط پیوسته معادل در شرایط درزهداری پیچیده نپرداخته اند. از آنجایی که مدل تحلیلی ارایه شده توسط آمادیی و گودمن پر کاربردترین روش در برآورد مولفههای تغییرشکل محیطهای حاوی سه دسته درزه پایاست، بررسی میزان صحت نتایج آن در شرایط هندسی حقیقی درزهها حائز اهمیت فراوانی است. با این وجود، در هیچ کدام از مطالعات انجام شده، تاثیر انحراف زاویه شیب و امتداد دسته درزهها در صحت مولفههای تغییرشکل محاسبه شده به وسیله روابط محیط پیوسته معادل مطالعه نشده است. در این مقاله مطالعهای در این زمینه با استفاده از مدلهای پیشنهادی آمادیی و گودمن و هوانگ (که میتوان آن را حالت تعمیم یافته مدل آمادیی و گودمن دانست) انجام و نتایج روشهای تحلیلی مذکور با روش عددی اجزای مجزا مورد مقایسه قرار گرفته است.